الوهیت بتها (قرآن)بنا به آیات قرآن، مشرکان معتقد بودند که بتهایشان دارای مقام الوهیت هستند. ۱ - باور مشرکانباور مشرکان به الوهيّت بتهایشان: ۱. «وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لأَبِيهِ آزَرَ أَتَتَّخِذُ أَصْنَامًا آلِهَةً ...؛(به خاطر بياوريد) هنگامى را كه ابراهیم به پدرش (سرپرستش كه در آن زمان عمويش بود) آزر گفت: آيا بتهايى را به عنوان معبود خود انتخاب مىكنى؟!....» ۲. «وَقَالَ الْمَلأُ مِن قَوْمِ فِرْعَونَ أَتَذَرُ مُوسَى وَقَوْمَهُ لِيُفْسِدُواْ فِي الأَرْضِ وَيَذَرَكَ وَآلِهَتَكَ ...؛و اشراف قوم فرعون به او گفتند: آيا موسی و قومش را رها مىكنى كه در زمین فساد كنند، و تو و خدايانت را رها سازد؟!....» ۳. «وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْاْ عَلَى قَوْمٍ يَعْكُفُونَ عَلَى أَصْنَامٍ لَّهُمْ قَالُواْ يَا مُوسَى اجْعَل لَّنَا إِلَهًا كَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ قَالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ؛و بنیاسرائیل را سالم از دریا عبور داديم؛ ناگاه در راه خود به گروهى رسيدند كه اطراف بتهايشان، براى عبادت، گرد آمده بودند. در اين هنگام، بنىاسرائيل به موسى گفتند: تو هم براى ما معبودى قرار ده، همان گونه كه آنها معبودان و خدايانى دارند. گفت: شما جمعيّتى جاهل و نادان هستيد. » ۴.«قَالُواْ يَا هُودُ ... وَمَا نَحْنُ بِتَارِكِي آلِهَتِنَا عَن قَوْلِكَ ... • إِن نَّقُولُ إِلاَّ اعْتَرَاكَ بَعْضُ آلِهَتِنَا بِسُوَءٍ ....؛ گفتند: اى هود! ... و ما خدايان خود را بخاطر گفتار تو، رها نخواهيم كرد! ... ما درباره تو فقط مىگوييم: بعضى از خدايان ما، به عقل تو آسيب رساندهاند.....» ۵.«... فَمَا أَغْنَتْ عَنْهُمْ آلِهَتُهُمُ الَّتِي يَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ مِن شَيْءٍ لِّمَّا جَاء أَمْرُ رَبِّكَ ...؛... و هنگامى كه فرمان مجازات پروردگارت فرا رسيد، معبودهايى را كه غير از خدا مىخواندند، آنها را نجات نبخشيدند....» ۶.«وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ ... • إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لَا يَسْمَعُ وَلَا يُبْصِرُ وَلَا يُغْنِي عَنكَ شَيْئًا • قَالَ أَرَاغِبٌ أَنتَ عَنْ آلِهَتِي يَا إِبْراهِيمُ ...؛در اين كتاب، ابراهيم را ياد كن، ... هنگامى كه به پدرش گفت: اى پدر! چرا چيزى را مىپرستى كه نه مىشنود، و نه مىبيند، و نه هيچ نيازى را از تو برطرف مىسازد؟! گفت: اى ابراهيم! آيا تو از معبودهاى من روىگردانى؟!....» ۷. «وَاتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِّيَكُونُوا لَهُمْ عِزًّا؛و آنان غير از خدا، معبودانى رابراى خود برگزيدند تا مايه عزّتشان باشد. چه پندار خامى!» ۸. «أَمِ اتَّخَذُوا آلِهَةً مِّنَ الْأَرْضِ هُمْ يُنشِرُونَ؛آيا آنها معبودانى از زمين برگزيدند كه خلق مىكنند و منتشر مىسازند؟!» ۹. «أَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَةً ...؛آيا آنها معبودانى جز او برگزيدند؟!....» ۱۰. «وَإِذَا رَآكَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِن يَتَّخِذُونَكَ إِلَّا هُزُوًا أَهَذَا الَّذِي يَذْكُرُ آلِهَتَكُمْ ...؛هنگامى كه كافران تو را مىبينند، كارى جز استهزا كردن تو ندارند؛ و مىگويند: آيا اين همان كسى است كه معبودهاى شما را نكوهش مىكند؟!....» ۱۱.«قَالُوا مَن فَعَلَ هَذَا بِآلِهَتِنَا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِينَ • قَالُوا أَأَنتَ فَعَلْتَ هَذَا بِآلِهَتِنَا يَا إِبْرَاهِيمُ • قَالُوا حَرِّقُوهُ وَانصُرُوا آلِهَتَكُمْ إِن كُنتُمْ فَاعِلِينَ؛ (سرانجام با استفاده از يك فرصت مناسب)، همه بتها- جز بت بزرگشان- را قطعه قطعه كرد؛ شايد سراغ او بيايند. هنگامى كه ابراهيم را حاضر كردند، گفتند: اى ابراهيم! تو با خدايان ما چنين كردهاى؟! گفتند: او را بسوزانيد و معبودهاى خود را يارى كنيد، اگر كارى از شما ساخته است.» ۱۲. «لَوْ كَانَ هَؤُلَاء آلِهَةً مَّا وَرَدُوهَا وَكُلٌّ فِيهَا خَالِدُونَ؛اگر اينها معبودهاى حقى بودند، هرگز وارد دوزخ نمىشدند؛ در حالى كه همگى در آن جاودانه خواهند بود.» ۱۳. «وَاتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَةً ...؛آنان غير از خداوند معبودانى براى خود برگزيدند....» ۱۴. «إِن كَادَ لَيُضِلُّنَا عَنْ آلِهَتِنَا لَوْلَا أَن صَبَرْنَا عَلَيْهَا ...؛اگر ما بر پرستش معبودهايمان استقامت نمىكرديم، بيم آن مىرفت كه ما را گمراه سازد!....» ۱۵.«وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلًا أَصْحَابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جَاءهَا الْمُرْسَلُونَ • أَأَتَّخِذُ مِن دُونِهِ آلِهَةً إِن يُرِدْنِ الرَّحْمَن بِضُرٍّ لاَّ تُغْنِ عَنِّي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا وَلاَ يُنقِذُونِ؛ و براى آنها، اصحاب شهر انطاکیه را مثال بزن هنگامى كه فرستادگان خدا به سوى آنان آمدند؛ آيا غير از او معبودانى را انتخاب كنمكه اگر خداوند رحمان بخواهد زيانى به من برساند، شفاعت آنها كمترين فايدهاى براى من ندارد و مرا از مجازات او نجات نخواهند داد؟!» ۱۶. «وَاتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لَعَلَّهُمْ يُنصَرُونَ؛آنان غير از خدا معبودانى براى خويش برگزيدند به اين اميد كه يارى شوند.» ۱۷. «وَيَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِكُوا آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَّجْنُونٍ؛و پيوسته مىگفتند: آيا مامعبودان خود را بخاطر شاعرى ديوانه رها كنيم؟!» ۱۸. «فَرَاغَ إِلَى آلِهَتِهِمْ فَقَالَ أَلَا تَأْكُلُونَ؛او به سراغ خدايان آنها آمد و از روى تمسخر گفت: چرا از اين غذاها نمىخوريد؟!» ۱۹. «أَجَعَلَ الْآلِهَةَ إِلَهًا وَاحِدًا إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ عُجَابٌ • وَانطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَاصْبِرُوا عَلَى آلِهَتِكُمْ إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ يُرَادُ؛ آنها تعجب كردند كه پيامبر انذار كنندهاى از ميان خودشان به سويشان آمده؛ و کافران گفتند: اين ساحر بسيار دروغگويى است. آيا او به جاى اين همه خدايان، خداى واحدى قرار داده؟! اين براستى چيز عجيبى است!» ۲۰. «وَقَالُوا أَآلِهَتُنَا خَيْرٌ أَمْ هُوَ ...؛و گفتند: آيا خدايان ما بهترند يا او (مسیح)؟!....» ۲۱.«وَاذْكُرْ أَخَا عَادٍ إِذْ أَنذَرَ قَوْمَهُ بِالْأَحْقَافِ ... • قَالُوا أَجِئْتَنَا لِتَأْفِكَنَا عَنْ آلِهَتِنَا ... • فَلَوْلَا نَصَرَهُمُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ قُرْبَانًا آلِهَةً ...؛ (سرگذشت هود) برادر قوم عاد را ياد كن، آن زمان كه قومش را در سرزمين احقاف انذار كرد، ... آنها گفتند: آيا آمدهاى كه ما را با دروغهايت از معبودانمان بازگردانى؟! ... پس چرا معبودانى را كه غير از خدا بر گزيدند- به گمان اينكه به خدا نزديكشان سازد- آنها را يارى نكردند؟!....» ۲ - پانویس
۳ - منبعمرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۶، ص۱۳۴، برگرفته از مقاله «الوهیت بتها». |